ابزار منو ثابت


  • وب انجمن مورفولوژی جغرافیایی
  • 
  • وب هم کلاسی
  • انقدر...........................

    انقدر دوستت دارم........كه بعضي وقت ها يادم ميره كه تو من رو دوست نداري!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    این روزها آنقدر به "تنهایی" عادت کرده ام که حتی اگر "تو" که سالها منتظرت بودم هم پشت در باشی در را باز نخواهم کرد

    من هنوزم از بازی کلاغ پر میترسم ، میترسم بگویم "تو" و آرام بگویی پر !

    غمگینم ! وقتی تمام جفتهای دنیا "تنهاییم" را به رخم میکشند، حتی جورابهایم

    میان آنهمه الف و ب مشق دبستان ، آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود .

    عزیز بودن آدما به این نیست که وقتی میبینی شون چقدر از دیدنشون خوشحال میشی ، به اینه که وقتی نمیبینی شون چقدر دلت براشون تنگ میشه !


    گیرم که از حصار کوتاه دلم ساده می پری ، با دیوار بلند خیالم چه می کنی ؟

    تنهایی ات را از تو گرفتم ، در خنده هایم شریکت کردم ، نگفته بودی بازرگان عشقی ، من از کجا می دانستم سود من تنهاییست .

    دوست داشتن را نه می نویسند نه میگویند ، ثابت می کنند .

    کاش بدانی ، قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی : بمان ، نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی : هر طور راحتی

    .در خاطری که "تویی" ، دیگران فراموشند ، بگذار در گوشت بگویم "میخواهمت" ، این خلاصه ی تمام حرفهای عاشقانه ی دنیاست .

    هیچ انتظاری از کسی ندارم و این نشان دهنده ی قدرت من نیست ! مسئله خستگی از اعتمادهای شکسته است .

    برایم تعریف کن ، هرگز فراموش نشدن چه حالی دارد ؟

    عشق ، اگر عشق باشد ، ناممکن ترین ها را امکان می بخشد ، تنها برکه ای ست که می توانی در آن غرق شوی و اما نفس بکشی .

    چند وقتیست هرچه می گردم هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم ، نگاهم اما گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد و من همیشه به دنبال کسی می گردم که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید .

     

    عشق مثل عبادت کردن می مونه ، بعد از اینکه نیت کردی دیگه نباید به اطرافت نگاه کنی .

     

    درد دارد ! سرت به سنگی بخورد که روزی به سینه ات میزدی !

     

    مژده ، اسمم در کتاب رکوردهای جهان گینس ثبت شد ، دختری از جنس احساس با سنگین ترین بار دلتنگی بر روی شانه هایش .

     

    .

     

    هی پاییز ! ابرهایت را زودتر بفرست ! شستن این گرد غم از دل من چند پاییز باران می خواهد .



     



    تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1391 | 22:33 | نویسنده : هادی عزیزی |
    ابزار وب رایگان-جک و لطیفه